🌀مردی که نتونه بازیگر بشه منتقد میشه!
تحلیل سریال نون.خ. از نگاه مخاطب و مصرف فرهنگی/ تلویزیون و زندگیِروزمره راجر سیلورستون.
لذت تماشای سریالهای عامهپسند مانند نون.خ. یا پایتخت این است که بیننده میتواند دنیای تخیلی این سریالها را به سرعت با زندگی روزمرهاش مرتبط سازد، و راهی برای برقراری ارتباط و تعامل با دیگران را فراهم کند. به عنوان مثال در جمع اعضای خانواده یا دوستان خود در مورد سکانسهای مختلف فیلم صحبت میکند.
در حقیقت، بینندگان معمولا از سریالهای داستانی و عامهپسند همچون وسیلهای برای صحبت کردن در مورد زندگی خود استفاده میکنند. نمونه این وضعیت را در صحبتهای اشخاصی میتوان دید که راجع به مشکلات یک شخصیت داستانی خاص (مانند شخصیت نقی در پایتخت یا نورالدین در نون.خ.) در روابطاش با سایر شخصیتها با یکدیگر حرف میزنند، اما این گفتگو بلافاصله تبدیل میشود به بهانه و زمینهای برای پرده برداشتن از مشکلات واقعیِ گفتوگو کنندگان در روابطِ واقعیشان با دیگران که صحبت از آن در حالت عادی برایشان سخت است!
به تعبیر ژاک لاکان رسانه به مثابه یک اُبژه، جایگزین اُبژه اصلی از دست رفته مخاطبان (رَحِمِ مادر) شدهاست. رسانه از طریق درگیر کردن ناخودآگاه (مباحث مربوط به روانکاوی) این فقدان را جبران میکند. به عبارتی رسانهها در حکم نوعی بازی عجیب و غریب، شکاف بین امر خیالی و واقعی مدنظر لاکان (که برگرفته از تلفیق دیدگاه فروید و شکلگیری سوژه در زبان است) را پر میکنند.
از نکات مثبت سریال نون.خ. با توجه به مسئولیت اجتماعی رسانهها توجه به مسائل مهمی مانند همسریابی اینترنتی و سایتهای ازدواج صوری است. به قول بزرگمردِ سینمای ایران مرحوم عباس کیارستمی (زاده 1 تیرماه 1319 تهران- درگذشته 14 تیر 1395 پاریس) وظیفه یک فیلمساز نشان دادن مشکلات و معضلات اجتماعی است. و از آن بعد نیازمند کمک و همکاری جامعهشناسان و روانشناسان است که معضل شناسایی شده را، حل کنند.
سریال نون.خ. علاوه بر شناسایی معضلات اجتماعی، با به تصویر کشیدن زلزله کرمانشاه به خوبی رنجها و آلام مردمان صبور و سختکوش کردزبان، را بازنمایی کرده است.
اما این سریال از دید مصرف فرهنگی نیز قابل تحلیل است. لذت تماشای این گونه سریالها ناشی از جبران مافات کیفیت ملالآور زندگی روزمره نیست (هرچند که برخی پژوهشها نشان میدهد اینگونه هست) و یا گریز از آن هم نیست، بلکه بُعدی از زندگی روزمره است.
تحقیق هابسون نشان میدهد که گفتوگوی چند زن راجع به یک برنامه تلویزیونی، چقدر زود میتواند به گفتوگویی درباره زندگی و علایقِ خودِ آنان تبدیل شود. در واقع از تلویزیون استفاده میکنیم تا خمیرمایه صحبت با دیگران را بدست آوریم. این موضوع به وضوح در مورد سریال نون.خ. در جامعه، به ویژه در میان کُردزبانها دیده میشود.
مهدی فرجی تهیه کننده و سعید آقاخانی کارگردان و امیر وفایی نویسنده سریال نون.خ. توانستهاند فرهنگ، زبان و پوششِ و موسیقی فولکلور مردمان غرب کشور (کرمانشاه، کردستان، ایلام، حتی بخشهایی از مناطق کردنشین آذربایجان غربی، لرستان و همدان و..) که عمدتا کردزبان هستند را به تصویر بکشند.
سعید آقاخانی (زاده 4 اسفند 1350 در بیجار-کردستان) به دلیل آشنایی کامل با فرهنگ مناطق کُردنشین، تقریبا انواع زبانها و گویشها (زبان کردی، و "فارسی کرمانشاهی زبان اصلی سریال" و زبان ترکی شهرستان سُنقر و کلیایی کرمانشاه، برخی بخشهای کردستان و آذربایجان غربی که با کردزبانها تعامل نزدیکی دارند)، پوشش و لباس محلی و.. مردمان این حوزه را در این سریال نشان داده است.
هر چند که این سریال میتوانست بیشتر مناطق شهری این استانها را نشان دهد که متاسفانه در مناطق شهری فرهنگ، پوشش، زبان و.. تا حدودی کمرنگ شده و حتی فراموش شدهاست. با توجه مسطح شدن جهان و دهکده جهانی مدنظر مک لوهان فرهنگها و زبانها از طریق تکنولوژیهای نوین و رسانهها در حال یکی شدن هستند.
بنده (نویسنده) به عنوان یک مخاطب متولد کرمانشاه و کردزبان شاهد عینی این تغییرات و یکی شدن هستم، چرا که در مناطق شهری غرب کشور پوشش و حتی زبان رایج، شبیه دیگر مناطق کشور شده و مردم عمدتا به زبان فارسی (با لهجه خاص آن منطقه) صحبت میکنند.
یکی دیگر از نکات مثبت این سریال با توجه به کارکرد انتقال ارزشها و میراث فرهنگی رسانهها، این است که بسیاری از فرهنگها و مراسمات (جشن انار و..)، پوششهای محلی و حتی جملات و کلماتی که نسل جدید از آن غافل شدهاند را نمایش داده و زنده کرده است. به تعبیر ران لمبو تماشای تلویزیون برای مردم، به نوعی مراسم آیینی تبدیل شده و شرکت در این مراسم آیینی در مقابل مراسمات دیگر، در درازمدت برای مردم معنا پیدا میکند.
باتوجه به تحلیل این سریال از نگاه مخاطب ضرورت دارد که طبق نظریه دریافت رسانهای به خوانشها و قرائتهای مختلف بینندگان دقت کرد، که نمونهای از آن آورده شده است
«نشان دادن تصویری چیپ و ساده از قوم کُرد-کورد درست نبوده و صرفا نمیشود با پخش چند موسیقی فولکلور یا پوشش محلی و نوستالژیک فرهنگ غنی قوم کُرد را بازنمایی کرد.»
برخی دیگر هم گفتهاند:
«میشه نیمه پُر این سریال رو هم دید که در رسانه ملی مشکلات و معضلات مردم کرد (به زبان طنز) به ویژه اتفاقاتی مثل زلزله کرمانشاه و سوءاستفاده برخی افراد که دنبال شهرت رسانهای در ایام زلزله بودند، واکاوی شدهاست.»
در راستای مصرف رسانهای مخاطبان، مک کوایل میگوید: استفاده از رسانهها اغلب همراه با گفتوگو با دیگران درباره تجربه جاری است و محتوای رسانهها (اخبار، سریال و..) موضوعاتی برای توجه مشترک افراد، مباحثات و گفتوگوی بین آنهاست. جان استوری، تماشای تلویزیون را به حکم ضرب سکه رایجی میداند که در دادوستدهای فرهنگی زندگی روزمره ردوبدل میشود. به زعم وی، گفتمان تلویزیون پولِ رایجی است که نه فقط در خانواده معاوضه میشود، بلکه همچنین نقش مهمی در اکثر تعاملهای روزمره مردم ایفا میکند. حتی بینندگان از تجربههای خویش برای ارزیابی و قضاوت درباره وقایع سریالهایی مانند نون.خ. استفاده میکنند.
اما در نهایت بسیاری از نقدهایی که که از سریالهای عامهپسندی مانند نون.خ و پایتخت می شود از دیدگاه بنده تا حدودی غیرحرفهای و غیرمنطقی بوده و هستند. کسانی که قلم در دست میگیرند عمدتا برای نیاز به دیده شدن بیشتر، انتقاد میکنند. در فیلم مَردِ پرنده (Birdman) برنده جایز اُسکار سال 2014، جمله جالب و تکان دهندهای بیان میشود: مردی که نتونه بازیگر بشه، منقد میشه! میلیونها نفر در جهان و همین لحظه، در حال جنگ برای دیده شدن هستند.
از نظر و دیدگاه من، خیلی از منتقدین با توجه به جمله ذکر شده از فیلم مَردِ پرنده چونکه تمایل داشتند و دارند خودشان در موقعیت کارگردان یا بازیگران این سریالها باشند، و نتوانستهاند! دست به انتقاد میزنند و جنگ اصلی آنها بر سر دیده شدن است. بیشتر این نقدها نیز دارای سوگیری سیاسی و در جهت منافع گروه یا اقلیت خاصی است. متاسفانه و شوربختانه این نقدها لذت تماشای این سریالها را از مخاطب گرفته و برخی بیسوادان و کمسوادان رسانهای با نام سواد رسانهای این لذت را برای مخاطبان کمرنگتر میکنند.